بالاخره موفق شدم در یک روز بارونی آش بخورم

دیشب رفتم خونمون و به مامان سفارش آش دادم خیلی بهم چسبید یادم رفته بود وقتی میای خونه و مامان غذای مورد علاقه تو رو میپزه چه حسی داره دلم تنگ شده برای خودم تو خونه ی پدری این از بدترین نوع دلتنگیاست اخه برطرف نمیشه چون تو دیگه اون ادم سابق نیستی

ظاهر قضیه اینه که از خونه و اتاقی که کلی باهاش خاطره داری میری و یه زندگی شاد میسازی ولی باطنش.امان از باطنش

باطن قضیه اینه که تو دیگه دختر کوچولوی مامان وبابات نیستی و نمیتونی وقتی دلت گرفت بری پیش مامانت بزنی زیر گریه ؛ نه که نشه ها ولی خب ادم دلش نمیاد چون نگران میشن و فکر میکنن حتما تو زندگیت مشکل داری

من زیاد میرم خونمون ولی دلتنگیم برطرف که نمیشه هیچ ، بیشترم میشه وقتی میرم تو اتاقم دلم میگیره بغض میکنم بعضی وقتا واقعا دلم میخواد برگردم خونه و بشم همون ادم سابق نه که مشکلی باشه که نشه برطرفش کرد، نه

فقط دلم میخواد دختر لوس مامان و بابام بشم باز.

قرار بود کمدی بشه ولی نمی دونم چرا تراژدی شد.

.

.

.

یک عدد حدیث با دلتنگی برطرف نشونده.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها