من یه کارمندم

نه از اون کارمندا که حقوق میگیرن که چایی بخورن (البته بعضی وقتا اینجوری میشم) ، من از اون دسته ام که بدون اینکه حقوق بگیرم چایی میخورم

از اون جماعت نخبه هم نیستم که بگم فلان دانشگاه  خیلی رده بالا درس خوندم ولی وضعم اینه که بقیه بیان بگن وامصیبتا نخبگان ملت به هدر رفتن

من یه جوجه مهندس خیلی خیلی معمولی ام که از قضا به ضرب و زور یه کار پیدا کردن برام ( که خوشبختانه حقوق نداره توش که من عذاب وجدان بگیرم که با پارتی اومدم سر کار و یکی دیگه حقش ضایع شده) از همین تریبون اعلام میکنم عزیزی که قرار بوده جای من باشی خیالت راحت از دماغم دراومده

حالا وقتی میگم معمولی فکر نکنید که روم به دیوار خنگم ، نه اتفاقا خیلی باهوشم فقط هوشم بقول صاحب نظران در مسیر تلاش قرار نگرفته و بقول خودمون همچین بگی نگی یه ذره زیادی تنبل بودم

منم آرزو های خیلی زیادی داشتم، کیه که نخواد از نخبگان باشه مثلا خود من حاضرم یه دست و پامو بدم بره ولی نابغه باشم خلاصه اینکه نتونستم به حسن کچل تنبل درونم حالی کنم که بابا یکم بجنب به خودت دیر شد

آرزو ها رو که باد برد که صد البته خود کرده را تدبیر نیست !!!! من موندم وآدمی که گیر کرد توی گذشته

خودم بزرگ شدم ولی آرزوهام موند تو همون سالها و من دیگه نشد که بشم آدم قبلی (لازم به ذکر که خود کرده را تدبیر نیست)

جونم براتون بگه که ما ورداشتیم با یه من افسردگی به اصرار اَبَوی گرام پس از کنکور رفتیم دانشگاه ،دوست پیدا کردیم ، درس خوندیم ، به رشتمون علاقه مند شدیم (میدونید که این ور دنیا اول رشته رو انتخاب میکنن بعد علاقه مند میشن در پاره ای از موارد بعضا اینجوری ازدواج هم میکنن که کاملا موضوع شخصیه و به من مربوط نیست) همین جوری کج دار و مریض درسمونم تموم کردیم

اومدیم سر کار و عاشق شدیم و ازدواج کردیم

هم زندگی کردیم و هم کار وساختیم یه جاهایی هم سوختیم ولی بازم نشدیم آدم قبلی و ازمون یه نسخه تنبل سرخورده کپی شد تو زندگی

این همه داستان حسین کرد خوندم که بگم جماعت نذارید دیر بشه که وقتی دیر شد ،گیر میکنید تو زمان و هیچوقت آدم قبلی نمیشید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها